صحاب فتنه از همخوانی مواضع رئیس جمهور منتخب با جبهه اصلاحات به طور کامل قطع امید کردهاند ولی از سوی دیگر، برای آنها القای این توهم که در سبد رأی روحانی سهم عمدهای داشتهاند ضرورتی حیاتی دارد. از این روی تمام توان خود را به کار گرفتهاند که حداقل دو یا سه تن از اعضای شناسنامهدار و شناخته شده جبهه اصلاحات را در پستهای کلیدی کابینه آقای روحانی جای دهند و بیشتر از همه به جایگاه معاون اولی رئیس جمهور منتخب چشم دوختهاند
این روزها، مدعیان اصلاحات از طریق روزنامههای زنجیرهای و نشریات فراوان دیگری که در اختیار دارند و با پشتیبانی سایتهای ضدانقلاب و رسانههای غربی، عبری و عربی، اصرار دارند آرای دکتر روحانی را به حساب خود بنویسند و یا، دستکم این که در سبد رأی ایشان برای جبهه اصلاحات سهم قابل توجه و تعیینکنندهای قائل شوند! القای این توهم مخصوصا برای آن عده از مدعیان اصلاحات که در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 حضور موثری داشته و آشکارا در نقش ستون پنجم دشمنان بیرونی ظاهر شده بودند، اهمیت حیاتی دارد، چرا که طیف یاد شده بعد از ارتکاب جنایتشرمآور وطنفروشی در فتنه 88 به دنبال فرصتی برای اعلام بازگشت به درون نظام بودند و برای این منظور در پوشش و زیر چتر اصلاحطلبان بیرون از دایره فتنه به میدان آمده بودند. ولی مواضع رسما اعلام شده دکتر روحانی در کنار تأکید چندباره ایشان که وامدار هیچ حزب و جناحی نیست و فقط در چارچوب قانون حرکت خواهد کرد، نقشه طیف مورد اشاره را نقش برآب کرد، تا آنجا که امروزه در محاسبه سود و زیان خود به این نتیجه رسیدهاند که، با حضور و شرکت پرسروصدای خود در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، هزینه اعتراف به دروغ بودن ادعای تقلب در انتخابات 88 و خیانت پس از آن را پرداخت کردهاند ولی در مقابل این هزینه، دستاوردی غیر از تشکر شفاهی رئیسجمهور منتخب از آقای خاتمی، آنهم جدا از جبهه اصلاحات، به دست نیاوردهاند.
پیش از این طی یادداشتی با عنوان «همراهان ناهمراه» در کیهان دوشنبه 27 خردادماه، توضیح مستندی از ترکیب سبد رأی آقای روحانی و مواضع متضاد ایشان با جبهه اصلاحات ارائه دادهایم که انبوهی از ناسزاگویی برخاسته از عصبانیت اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در داخل و خارج کشور و ناخشنودی برخی از اصلاحطلبان- احتمالابیخبر از اصلماجرا- را در پی داشته و هنوز هم دارد. ولی سخن ما با دلایل مستحکم و شواهد فراوانی همراه است که از یکسو نشان میدهد، مدعیان اصلاحات و مخصوصا سران و اصحاب فتنه88 در انتخابات اخیر دستاوردی نداشتهاند و از سوی دیگر حاکی از آن است که روحانی اگرچه در جبهه اصولگرایان- به مفهوم تقسیمبندیهای سیاسی- تعریف نشده است و پیش از انتخاب به دلیل حمایت برخی گروههای ضد انقلاب و همسو با فتنه، بیم آن میرفت که با مدعیان اصلاحات گره خورده باشد، ولی مواضع ایشان بعد از انتخابات نشان داد با گفتمان اصولگرایی همخوانی فراوانی دارد و البته نامزدهای اصولگرا به دلایلی که اشاره داشتهایم، در رقابت انتخاباتی یاد شده با شکست روبرو شدهاند.
یادداشت پیش روی اما در پی پردهبرداری از پروژهای است که مدعیان اصلاحات بعد از ناکامی در همخوانی مواضع دکتر روحانی با مواضع خود، کلید زده و دنبال میکنند. پروژهای که اگر رئیسجمهور منتخب هوشمندانه با آن روبرو نشود میتواند برای ایشان در آیندهای نه چنداندور، خسارتآفرین باشد. بخوانید؛
1- انتظار آن بود که آقای روحانی حساب خود را از سران و عوامل فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 جدا کند و این انتظار در اعلام مواضع ایشان بعد از انتخاب به ریاستجمهوری اسلامی ایران به وضوح دیده میشود، ولی تشکر رئیسجمهور منتخب از آقای خاتمی با توجه به نقش ویرانگری که وی در فتنه 88 داشته است، به این نگرانی دامن میزند که مبادا دکتر روحانی از خطری که سران و عوامل فتنه 88 میتوانند برای دولت ایشان پدید آورند، غفلت کند. آقای خاتمی در فتنه یاد شده از طرح مشترک کودتای مخملی مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس پیروی کرد و در مقابل دهها جنایت آشکار فتنهگران نظیر اهانت به ساحت مقدس عاشورا، شعار به نفع آمریکا و اسرائیل، پاره کردن تصویر مبارک حضرت امام(ره)، ایجاد بلوا و آشوب در کشور، دمیدن در ادعای دروغ تقلب در انتخابات و... نهفقط سکوت کرده بود بلکه اقدامی حمایتگرانه داشت. بنابراین حتی تصور پیوند احتمالی آقای خاتمی با رئیس جمهور منتخب میتواند، بدبینی مردمی را در پی داشته باشد که در حماسه چند ده میلیونی 9 دی، نفرت و انزجار خود را از فتنهگران فریاد زدهاند.
2- مقایسه مواضع اعلام شده آقای دکتر روحانی با مواضع شناخته شده فتنهگران تردیدی باقی نمیگذارد که رئیس جمهور منتخب نه فقط کمترین همخوانی با این طیف ندارد، بلکه با جرأت میتوان گفت که در نقطه مقابل آنها ایستاده است. روحانی بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تأکید میکند و فتنهگران، چه در دوران اصلاحات و چه در انتخابات 88، آشکارا قانون اساسی را زیرپا گذاشته بودند. رئیس جمهور منتخب بر وفاداری خود به حضرت امام(ره) و رهبری معظم انقلاب اصرار میورزد ولی فتنهگران در حاکمیت خود بر دولت و مجلس اصلاحات، دوران امام(ره) را تمام شده میدانستند و در نشریات زنجیرهای تحت امر خویش تأکید میکردند که حتی ائمه اطهار(ع) هم قابل نقد هستند! و در جریان فتنه 88، تصویر حضرت امام(ره) را پاره کرده و با وقاحت زیرپا انداختند.
رئیس جمهور منتخب از حرکت خود در چارچوب نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران سخن میگوید، ولی فتنهگران روی قید «اسلام» از «جمهوریاسلامی ایران» خط بطلان کشیدند. و در دوران اصلاحات آشکارا ساز خروج از حاکمیت را کوک کردند و این اقدام پلشت خود را با بیگانگان تاخت زدند و دهها اقدام ساختارشکنانه دیگر که حتی فهرست آن نیز بسیار طولانی است. با این حساب به آسانی میتوان نتیجه گرفت که مواضع آقای روحانی با اصحاب فتنه و طیفی از مدعیان اصلاحات فاصلهای پرنشدنی و در حد تناقض دارد و دیدگاه ایشان در صورتی که کماکان بر مواضع خود اصرار داشته باشد- که انشاءالله خواهد داشت- با مواضع فتنهگران نمیتواند قابل جمع باشد. آیا غیر از این است؟! و آیا هنوز هم مدعیان اصلاحات میتوانند ادعا کنند که پیروز انتخابات اخیر بوده و آقای روحانی، مواضع و نظرات آنان را نمایندگی میکند؟!
3- اکنون نوبت به بند پایانی این وجیزه و خوابی که مدعیان اصلاحات برای بهرهگیری از آقای روحانی دیدهاند، رسیده است. اصحاب فتنه از همخوانی مواضع رئیس جمهور منتخب با جبهه اصلاحات به طور کامل قطع امید کردهاند ولی از سوی دیگر، برای آنها القای این توهم که در سبد رأی روحانی سهم عمدهای داشتهاند ضرورتی حیاتی دارد. از این روی تمام توان خود را به کار گرفتهاند که حداقل دو یا سه تن از اعضای شناسنامهدار و شناخته شده جبهه اصلاحات را در پستهای کلیدی کابینه آقای روحانی جای دهند و بیشتر از همه به جایگاه معاون اولی رئیس جمهور منتخب چشم دوختهاند. چرا؟! زیرا، در این صورت میتوانند ادعای بر زمین مانده سهم داشتن در آرای روحانی را، به طریق دیگر دنبال کنند. با این توضیح که اگر، موفق شوند یکی از شخصیتهای سیاسی مشهور به اصلاحطلب را در پست معاون اولی آقای روحانی جای دهند، میتوانند ادعا کنند که بدهکاری رئیس جمهور به مدعیان اصلاحات به اندازهای سنگین است که برای پرداخت این بدهی سنگین! چارهای جز واگذاری پست مهم معاون اولی به جبهه اصلاحات نداشته است! اصحاب فتنه میدانند که روحانی با فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 سر همراهی و پیوند ندارد، بنابراین هرگز حاضر نخواهد بود در کابینه خود کسانی را بپذیرد که داغ ننگ حضور در فتنه 88 را بر پیشانی دارند و دقیقا به همین علت کسانی را پیشنهاد میکنند که از یکسو به عنوان یکی از اعضای شناسنامهدار جبهه اصلاحات شناخته شده باشند و از سوی دیگر، سابقهای از حضور در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نداشته باشند. آنچه تاکنون از شواهد و قرائن موجود برمیآید، این که جبهه اصلاحات آقای دکتر عارف را برای این منظور نشان کرده است. دکتر عارف شخصیتی متین و قابل قبول دارد و به دلسوزی برای اسلام و نظام شناخته میشود، اگرچه به نظر میرسد که هنوز به ابعاد جنایت بزرگی که اصحاب فتنه مرتکب شدهاند آنگونه که انتظار میرفت و میرود، پینبرده است. بنابراین در صورتی که آقای روحانی قصد استفاده از ایشان و یا هر یک از اعضای شناخته شده جبهه اصلاحات را داشته باشند، لازم است به این نکته توجه کنند که افراد مورد نظر اولا؛ سابقه حضور در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و یا دفاع و حمایت از فتنهگران را نداشته باشند و ثانیا؛ از آنجا که هنوز مدعیان اصلاحات مرزبندی مشخص و تعریف شدهای با اصحاب فتنه نکردهاند، حضور آنها در کابینه میتواند به مفهوم حضور فتنهگران تلقی شود، بنابراین در صورت تصمیم آقای روحانی به استفاده از آنها در ترکیب کابینه خود، لازم است از آنان بخواهد به گونهای آشکار و علنی- و نه درگوشی و خصوصی- از فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 اعلام برائت کنند. بدیهی است که اعلام برائت از مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس و حامیان داخلی آنها نه فقط نباید دشوار باشد! که نیست، بلکه باعث افتخار نیز هست.